یلدایلدا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

یلدا کوچولو ما

آزمایش غربالگری یلدا جون

مامانی قراره شنبه صبح بره آزمایش غربالگری بده البته واسه احتیاط که من حتما حتما سالم باشم اگر نه دکتر گفته نیاز نداره و من سالم سالم هستم. خلاصه بابایی و مامانی بد جور دارن سور و سات اومدن منو تدارک میبینند واقعا خجالت زده شدم. تازگیا وایرلس که بهم رسید بدون اجازه بابایی و مامانی خودم مطلب میزنم و دیگه وبلاگمو خودم آپدیت میکنم آخه بابایی و مامانی سرشون شلوغه امروز پنجشنبه طبق آزمایش ها من 16 هفتگی ام رو جشن گرفتم بابایی و مامانی دارن کم کم وسایل خونه رو میبرن تو خونه خودمون از طرف دیگه کلی کار دارن منکه سرم نمیشه چه کاراییه و همش کنجکاوم ایشالا به زودی من شبیه یه فرشته اوشمل میام تو دنیای شمااااااااااااااااااا بابایی و مام...
23 خرداد 1392

جشن تعیین جنسیت یلدا جون

دیشب یه جعبه نان شیرینی از قنادی مجلل خریدم رفتیم خونه مادر بزرگ اینا البته مادری و بعد با مامانی رفتیم پیتزا علی و شام بیرون خوردیم یه زبان و قارچ دبشخوردیم که قوی بشی و خوشگل البته من چیز برگر خوردم خلاصه هوا یدفعه طوفانی شد و باد شدید اومد ولی بعدش خیلی هوا خوب شد. ما هم کمی فیلم و عکس گرفتیم و اومدیم خونه توی راه نزدیک آپارتمانمون مامانی از چند تا گربه ترسید که دعوا میکردند . الان هم قراره بریم خونه پدر بزرگ (پدری) و یه نان شیرینی خوشمزه هم به اونا بدیم هنوز بهشون نگفتیم که بچمون دخمله خوشگله ، بفهمن کلی خوشحال میشن. حالا تا بعد
6 خرداد 1392

بالاخره مشخص شد یلدا جون تو راهه

سلام یلدای خوشگل بابایی و مامانی  فرشته کوچولوی ما امروز 5/3/92 هستش و مامانی رفته بود سونوگرافی بالاخره بعد از اینهمه مشخص شد که خودت توراه بودی. بالاخره بابایی میدونست که تویی این وبلاگ رو ساخته دیگه. اگه شد اسکن عکس سونو رو میذارم که همه بدونن چقدر خوشگلی البته بجز پسرا. الان ساعت 7 هستش مامانی از ساعت 4 توی نوبت بود که بره سونو بده. پس ما منتظریم زودی 9 ماهت بشه بیای بغل بابایی و مامانی. راستی خدارا شکر خدا گفته بود که بیش از حد سالم هستی ( و البته خوشگل و مودب و با وقار) خدا رو شکر امضا بابایی ...
5 خرداد 1392
1